![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() آغاز ماه محرم، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
عرشیان جارو کش مشتاق دربار توأند سربلـندان دو عـالم سر به دیـوار توأند مرد و زن پیر و جوان دارند خدمت میکنند در محـرّمها هـمه مـردم پی کـار توأند بیتو از اسلام که نه از خدا حرفی نبود تا قـیامت پس همه ادیـان بدهکار توأند وتر مـوتور خـدایی ای حسین ابن علی سیزده معصوم دیگر هم عـزادار توأند گریه ما باعث تسکین قـلب فاطمه ست گـریه کنهای تو آقا جـزو انصار توأند نوکران تو دعا کردند و حل شد مشکلم مستجاب الـدعـوهاند آنانکه بیـمار توأند ما که باشیم اسم زائر روی ما باشد حسین انـبــیـا و اولــیـا در بـیـن زوّار تــوأنـد قبر تو جنّات تجری تحتها الانهار ماست سینه زنها دم به دم مـشتاق دیدار توأند زینب افتاد و سرت افتاد از نی بر زمین آه بــا آزار زیـنـب فـکــر آزار تــوأنـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() آغاز ماه محرم، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
بیتاب و بیقرارم، فکری به حال من کن آشفته روزگارم، فکری به حال من کن عمریست هر محـرّم بارِ گـناه خود را؛ دست تو می سپارم فکری به حال من کن در گیر و دارِ غفلت نفْسم مرا زمین زد بالا گرفته کارم، فکری به حال من کن در کشتیِ نجاتت جایی برای من هست؟! خیلی امیدوارم… فکری به حال من کن بـا إذن مـادر خـود یکـبار بعـدِ روضـه بنشین کمی کنارم فکری به حال من کن »نِعم الأمیرِ» عالم، ردّم نکن! به قرآن جز تو کسی ندارم! فکری به حال من کن دست مرا بگـیـر و در اولـین شبِ قـبـر آنجا که در فشارم فکری به حال من کن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() آغاز ماه محرم، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
ای سـایه سـار گـیسوی تو سرپنـاه ما ای صبح و شب شمایل تو مِهر و ماه ما مِهر تو آتشی ست به شدّت گُناه سوز مـاه تو مـاه بخـشـش جُـرم و گُـنـاه ما تا سهم اشک ما برسد باز دوخته ست با صد هزار امید به چـشمت نگـاه ما تا بر جبـینِ مان عَـرقِ نوکری توست هر شب مُعـطّـر است لبـاس سـیاه ما مثـل هـمـیـشه بـاز نـدیـده گرفـتـه شد با لـطف گـریـههای عـزا، اشـتـباه ما مقصود، اگر خُداست و مقصد اگر که عرش بـایـد بـه کـربـلا بـرسـد خـتـم راه مـا تمرین کنیم بلکه کمی مُخلصت شویم شـایـد اثــر کـنـد بـه دل خَـلـق، آه مـا با ذاکرت بگـو به بیان احـتیاج نیست وقـتی که هست روضۀ تو قـتـلگاه ما
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
غـم اگر هست در دلم غم توست هـمـۀ سـال مـن مـحــرّم تـوسـت تـو بـه این چـشـمهـا نـظـر داری که حسیـنـیـههـای اعـظـم تـوست شــهــر آلـــوده از تــبـــاهــیهــا سایه سارش نسـیـم پرچـم توست پـشـت پـلـک فــرشـتـههـای خـدا چشمه در چشمه اشک زمزم توست روضـهات را هــمـیـشه میبـارم با همین اشک ها که مرهم توست مـوج در مـوج گــریــهام وقـتـی روضۀ سخـت آخـرین دم توست آه ای غــیـرت قــبــیـلــۀ عـشــق چشم نامحرمان به محـرم توست زخــمـی نـیــزههـای دیـن داران مادرت روضه خوان ماتم توست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شروع ماه محرم و شرح ویژگی های مجلس عزاداری سیدالشهدا
غم اگر از توست مُردن پای این غم راحت است سوختن با روضه و با اشک و ماتم راحت است بعد سیصد سال اگر نام حسین آمد وسط سوی جنّت رفتن حوا و آدم راحت است ما دودم دادیم اما یک دمش هم کافی است مرده زنده کردن ما با همین دم راحت است یا حسین ما محـرّم، یا رب مـاه خـداست پس رسیدن تا خدا ماه محرّم راحت است دختران شهر النگـو خرج هیئت میکنند حرف روضه میشود حاتم شدن هم راحت است هرچه باشم بازهم در روی من وا میکند نوکر این خانهام دیگر خیالم راحت است مال دنـیا را نمیخواهم به من گـریه بده دخل و خرج گریه کن حتی شود کم راحت است هرکه رفته کربلا خیر دوعالم دیده است کربلا رفته خیالش از دوعالم راحت است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شروع ماه محرم و مدح سیدالشهدا در عزاداری ها
تـا مـاهِ عــزا جـلـوه کـنـد از افـقِ غــم از داغِ حسین مرثیه خوان میشود عالم غـم پـردۀ نیـلی بکـشد ارض و سما را بر پـا بـشود عـرشِ خـدا مجـلـسِ مـاتم وقتیکه خدا از غمِ او مرثیه خوان است کی میشود این واقعـه را کرد مجـسّم!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
در عاشقی، تحـمّلِ هجران به من رسید سرگشتگی به کوه و بیابان به من رسید کشتیِ دل، به نیل و فراتم به گِل نشست از دوریات، دو دیدۀ گریان به من رسید هر روز شعـلههای فـراقِ تو گُر گرفت قـلبِ کباب و سیـنۀ سوزان به من رسید دندان گرفـتهام جـگـرم را که خون شده دردی که ره نداشت به درمان، به من رسید جـانـم اگـر چه هـدیـۀ با ارزشـی نـبـود شـکـر خدا نـگـاهِ سـلـیـمان به من رسید باید فقط به سَر بزنم، چارهای که نیست دستی که مانده دور زِ دامان، به من رسید گـفـتـم که مـیرسی و دل آبـاد میکـنـی آخر چه کردم این دلِ ویران به من رسید آشفـتـگی به خاطـر تو مَسلکِ من است من شاکرم که حالِ پریشان به من رسید خونها به خاک ریخت و سَرها به نیزه رفت تا اینکه ذکرِ نابِ “حَسَین جان” به من رسید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
اگر چه صفحۀ اعمال من سیه رنگ است دلم برای تو یا صاحب الزمان تنگ است ز لطف کن نـظـری ای کـریم بر حـالـم کجا مجـالـست با گـدا تو را نـنگ است به روی بـام تو خـوانم اگـر چه میدانـم سزای مـرغ بد آواز عاقـبت سنگ است امـان ز کـوتـهـی دسـت مـا و دامـن تـو فغان ز راه درازی که رَهروش لنگ است شباهت من مسکین و حضرتت این است که بخت تیره چنان زلف تو سیه رنگ است ز عمر خویش ندیدم به غیر غـم خیری که دهر با من بیچاره بر سر جنگ است صدای پای اجـل میرسد خـدا را شکـر که این نوای رهائی مرا خوش آهنگ است بـیـا و از قـفـس هـجـر خود رهـایـم کن که این قفس به من آسمان نشین تنگ است غــم فــراق تـو و داغ کـربـلایـم کُـشـت عـنایـتی که غمت با دلم هـماهنگ است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
در بند معـصیت باز، آقا ببـین اسـیـرم فکری به حال من کن، حالا که سر به زیرم آقــا قـــبــول دارم، دردســرم بــرایـت اما ردم نـکـن که، بـیـچـاره و فـقـیـرم میتـرسم از شبی که، توبه نکرده باشم در حین ارتکـاب، جـرم و خطا بمیرم محـتاج یک نگـاهم، درمانده بین راهم ایکاش که بـیافـتد، تـنها به تو مسـیرم فرقی نکرده اینجا، بد یا که خوب باشم در خانه راه دادی، گفتی که میپـذیرم حالا که از فراقت، اشکم دوباره جاریست پاکم کن و ببخـشم، ای سرور و امیـرم با اذن مـادر تو، در روضهها نـشـستم تـا باز هـم بـراتِ، کـرب وبلا بـگـیرم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای عـاقـبتِ کـار به دست تو؛ نگـاهی این عمر گذشت و نشدم آنکه تو خواهی تا مـنـتـظـر تو شـدنـم؛ راه زیـاد است کو طاعت بیچون ز تو ای نور الهی میخـواسـتم آقـا سـپـر جـان تـو بـاشـم ای وای که خود تیر جفایم به تو گاهی هـر بـار که تـو گـفـتهای اسـتـغـفـراللّه بخـشـیـد خـدا از من بد عـهـد گـنـاهی چون روز قـیام تو هـمین جـمعه بـیاید من نـیـستـم آمـاده؛ نـشـانـم بـده راهـی پیوسته تو در حال دعا بر من محـتاج امـا به دعـای تـو مـنـم گـاه بـه گـاهـی اینجور که من مـدعـی عـشق تو هستم از تو خـبری نیست به اعـمال گواهی تـو مـنـتـظـر لـشـگـر مـردان تـنـوری من در پـی حـاجـات کـنـم نـاله و آهی من یـوسف خـود را ته چـاهی برهـانم برعکس تو دربارۀ من چشم به راهی ای یوسف زهـرا به غـم یوسف زینب با روضـۀ گـودال رسـان بـاز پـنـاهـی با یـوسف گـودال بگـو پـیـرهـنت کو؟ ای بیکـفن حضرت زهـرا کفنت کو؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
از غـفـلـت زیـادم، خـیـلی دلم گرفـته چون رفتهای ز یادم، خیلی دلم گرفته دائـم هـوای من را، داری ولی منِ بد دل را به تو نـدادم، خـیلی دلـم گرفـته شرمـندهام دوباره، چون که نبـودم آقا محکـم در اعـتـقـادم، خیلی دلم گرفته دائم اسیر نفـسـم، کمتر به یاد قـبر و، جان دادن و معـادم، خـیلی دلم گرفـته با دست خالیام باز، رو کردهام به سویت آقـا بـرس به دادم، خـیلی دلم گـرفـتـه ای کاش که ببینم، یک لحظهای سرم را بر زانـویت نـهـادم، خیلی دلـم گرفـته کـربـبـلاییام کـن، من را بـبـر کـنـارِ دلـدارم و مـرادم، خـیـلی دلـم گـرفـته
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
معصیت کار هستم و حجب و حیایم کم شده غـرقِ در دنیا شدم حالِ دعـایم کم شده چشم من از بس به دنبال هوس رفته ببین در میان روضـه آقـا گـریههایم کم شده غیبت و تهمت شده ورد زبانم روز و شب این چنین بودم که سوزِ در صدایم کم شده بر سر قول و قـرارم با همه ماندم ولی پـای تـو تا که مـیان آمد وفـایـم کم شده نیمه شب ها دائما در خواب غفلت هستم و خلوت و نجوای با تو در سرایم کم شده کاش آقـا جان نبـیـنم با وجودی که بدم آن زمان را که دعای تو برایم کم شده یک نگاهی از سر لطفت به من شد باعثِ اینکه بعد از روضهها جرم و خطایم کم شده راهیام کن بار دیگر یک سفـر کرببلا گوشۀ صحن حسین درد و بلایم کم شده دختری در بین صحرا هی دوید و ناله زد عمه جانم قوت بر دست و پایم کم شده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بار دیگـر آمـدم پشـت درت راهـم بـده در زدم گـفـتم رسیده نوکـرت راهم بده دست خالی آمدم رو برنگـردان از گدا آرزو دارم بـمـانـم در بـرت راهـم بـده من شکستم زیر بار معصیت شرمندهام سر به زیر آقا میآیم محضرت راهم بده خاطرت آزرده شد از دست اعمال بدم گرچه بـودم دائماً درد سـرت راهم بده ماندهام بیسـرپـناه و الـتـماست میکـنم امشب آقا جانِ زهـرا مادرت راهم بده دوست دارم من هم آخر در رکابت جان دهم منجیِ عـالـم بیا در لـشکـرت راهم بده همسفر کن با خودت یک شب مرا تا کربلا گوشهای در صحن جدّ اطهرت راهم بده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
قـربـان تـو و محـکـمۀ عـذر پـذیـرت قربـان تو و لطف و مَبـرّات کـثـیرت ای حجّت حق، درگـذر از بندۀ زارت حالا که پشیمان شده این عبد حقـیرت خالی شده پیمانۀ ما " أوْفِ لَـنَا الْکَـیْل" ای یوسف زهرا نظری کن به فقیرت هر لحـظۀ ما پر شده از عطر دعایت الحق که تو هستی همه دَم، فاطمه سیرت هر جا که رسیدیم فقـط مدح تو گفـتیم بگـذار بمانیم هـمـان مـعـرکه گـیـرت "هرکس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم" دلخوش به توأیم و همه هستیم اسیرت گفـتـیـم بـیـا روضـۀ عـبـاس گـرفـتـیم شاید که سوی خیمۀ ما خورد مسیرت ای مـادر عـباس اجـازه بـده یک بیت ما روضه بخوانیم از آن کوه بصیرت بیدست و پُر از تـیر ز بـالای بلـندی افـتـاد زمـیـن اُمّ بـنـین، مـاه مـنـیـرت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
هر شب یـتـیم توست دل جـمکرانیام جانـم به لب رسـیده بـیا یـار جـانـیام از بــادهـا نــشـانـیتـان را گـرفــتـهام عمریست عـاجـزانه پی آن نـشانیام طی شد جـوانی من و رؤیت نشد رُخت « شرمـنـده جـوانی از این زندگـانـیم» با من بگو که خیمه کجا میکنی به پا با هجر خود به خاک سیه مینشانیام در این دهه اگر چه صدایت گرفته است یک شب بخوان به صوت خوش آسمانیام در روضه احتمال حضورت قوی تر است شاید به عشق نام عـمـویت بخـوانیام هـم پـیــر قـد خـمـیـدگـی زیـنـب تـوأم هـم داغــدار آن دو لـب خـیـزرانـیام این روزها که حال مرا درک میکنی بگـذار دسـت بـر دل آتــشـفــشـانـیام در به دری برای غلام تو خوب نیست تأییـد کن که نـوکـر صاحب زمـانیام
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
نـاقـابـلم و راه مـن افـتـاده به کـویت من سـائـلم و دست تـمـنّـام به سـویت یک جـرعـه اگر بـادۀ دیـدار بنـوشـم من مست شوم تا ابد از طعم سبویت آشـفـتـه تـر از حال دل خویش نـبـینم آنـدم که ببـیـنم نـظـر افـتاد به رویت بیچاره مـنم من که تو را هیچ ندیـدم دور است دل و دیـدۀ آلوده ز رویت فرقی نکـند مرگ و حیات نفـسی که بهـره نبرد یک نفـس از نـفحۀ بویت کعبه به طواف قد و بالای تو شیداست زمزم همه دم در طلب آب وضویت دست من و دامان تو ای حجّ مجـسم ای فلسـفۀ حـج همه اوصاف نکویت ای مقصدم از سعیِ صفا کسب رضایت وی عصر منا و عرفه خاطره گویت آقا به عموجان تو سوگند شب و روز چشمان ابالفضل هنوز است به سویت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دو چـشـم تو مُحَـرّم در مُحَـرّم پُر از اندوه و اشک و حزن و ماتم فقط یک حرف از غمهات کافیست ز یـادم میرود غـمهـای عـالـم ***************** بُـوَد ذکر سـوارانت: اباالفـضل شـود لبیک یـارانت: اباالفـضل فـرات خون شده چـشمان عالم بیا جان عـمو جانت ابا الفـضل ***************** بیا تا قلب خـسـته جـان بگـیرد بـیـا تـا غـصهها پـایـان پـذیـرد بیاور با خودت مشک عمو را بیا تا کـودکی عـطشان نـمـیرد ***************** ببین از دست رفته، صبر و چاره صــدای مــادری آیــد دوبــاره شــده لالایـیاش: بــرگـرد آقــا بـه حـق این گـلـوی پـاره پـاره ***************** بـیـا آرام کـن چــشـم تــری را نگـاه نـیـمه جان و پـرپـری را شده چشمان مقـتل حـلقهٔ اشک بـیا و پس بگـیر انگـشـتری را ***************** فــدای اشـکهــای بـیامــانـت چه بـارانیست امشب آسمانت بـیـا ای الـتــیــام روی نــیــلـی بخوان از غصههای عمهجانت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
انـگــیــزۀ عـبـادت لـیــل الـنـهـارهـا قـربـان روی مـاه تـو ایـل و تـبـارها «این هفته هم گذشت تو اما نیامدی» صد شکر کار دل شده این انـتـظارها آه ای عـزیز فـاطمه وقـتـش نـیـامـده رحمی کنی به حـال دل این غـبارها دارند یک به یک همه پائیز میشوند در آرزوی وصل تو فـصل بهـارهـا خورشید پر فروغ عـوالم طلـوع کن محض رضای مادر و دُلدُل سوارها گـنـجـیـنـۀ عـلـوم الـهـی، امــام حـی خـیـری ندیـده بعد تو این روزگارها برگـرد از سـفر عـلـوی طینتِ حسن بـرگـرد ای ذخـیـرۀ عــالـی تـبـارهـا کـم رنگتر شده ست ولای ابـوتراب در بـیـنـمـان بـیـا پـسـر تـکـسـوارها علّامهها کم از پدرت حرف میزنند عـزلت نشین شـدنـد ولایت مـدارهـا برگرد تا که روضه بخوانیم دور هم از زینب و رقـیه و خلخال و خارها یابن الغـریب عـمـۀ مـظـلـومۀ تو را کـرب و بـلا زدنـد به جـان تو بارها آقـا شـنـیـدهایـم که جـدّت حـسـیـن را کـشـتـند عصر روز دهم نیزه دارها
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
تـا شـامـل عـنـایـت یـارم، دعــا شــوم غـفـلت کـنم اگر سـرِ مـویی، فـنـا شوم دل هر چه صافـتر شود از دودۀ گـنـاه مـن زودتـر مــلازمِ آن بـا صـفـا شـوم چـشـمِ نـجـیبِ یـار نـگـاهـم که میکـند احـساس میکـنـم، چـقـدَر با حـیـا شوم خوب است بارِ رفتنِ خود را سبک کنم وقـت است از اسارتِ دنـیـا رها شـوم هـمـراه بـا امـام زمان مـویـه سَـر دهم هــمــدرد بــا تــمـامـیِ آل عـبــا شــوم این روزهـا شـدیـدتـر از هر زمـانهای با ناحـیه، به وقتِ سـحـر هـمـنوا شوم آنجا که صحبت از عطش و نیزه میکند جا دارد از دهانِ پر از خون فـدا شوم در زیر نـور مـاه، نـگـین برق میزند از دشمنان بپرس که گـریان چرا شوم اینها مصائبی ست که هر صبح و هر مساء گِـریَد بر آن امام و من از او جدا شوم مــا را بــرای یــاریِ او آفـــریــدهانــد پس کی به سبکِ زنـدگیاش آشنا شوم دارد زمــان یـاریِ مـن دیـر مـیشـود آقــا بـیـا کـه هـمــســفـر کـربـلا شــوم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دلِ شکـسـتۀ ما را به مَـرحـمی دریاب مرا که خسته شدم این مُحَرمی دریاب به سر به زیریِ ما، شَرمِ ما، تَرَحُم کُن نه مَرحمیم برایت نه مَـحـرَمی دریاب کـمِ تـو از سـرِ مـا که زیـاد هـم بـاشـد تو را به جانِ عزیزت مرا کمی دریاب شـبـیـهِ حـالِ شـمـائـیـم حـالِ مـا را که نشـسـتهایم به گـیـسویِ دَرهمی دریاب مرا که روزیِ خود را از این و آن جویَم مرا که میروم آقا به هر غمی دریاب حیاتِ ما همه از گریه است پایِ حسین دو چشمِ خُشکِ مرا هم به زمزمی دریاب هزار شُکـر فـقـط با حـسین کار داریم هـزار شُکـر که داریم عـالـمی دریـاب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
در سر ما نوکران غیر از هوای روضه نیست زندگی درد است آنجا که بنای روضه نیست خانه در آشفـتگی شهر حسرت ساخته آنکه در تاب و تبش جایی برای روضه نیست
: امتیاز
|